يهود در قرآن ( 2)

پدیدآورمصطفی قویدل

نشریهپاسدار اسلام

شماره نشریه259

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیمناظرات قرآنی

share 5555 بازدید
يهود در قرآن ( 2)

مصطفي قويدل

حال كه با افكار و رفتارهاي اجتماعي يهود بيشتر آشنا شديم. برخوردهاي يهوديان را با مسلمانان كه در آيات قرآن به آن اشاره شده است مورد بررسي قرار مي‏دهيم، باشد كه براي مسلمانان امروز مخصوصاً دولت‏هاي اسلامي تذكّري باشد و به رفتارهاي يهوديان و صهيونيزم با مسلمانان با دقت بيشتري بنگرند: «لتجدن اَ شَدّ النّاس عَداوةً للّذين امنوا اليهود والّذين أشركوُا(1)؛ به طور مسلم يهود و مشركان را دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهي يافت.» در اين آيه خداوند يهود و مشركان را در يك صف قرار داده است.
تاريخ به نحوي نشان مي‏دهد كه در بسياري از نبردهاي ضد اسلامي، يهود به طور مستقيم يا غير مستقيم دخالت داشته‏اند و از هيچ كارشكني و دشمني دريغ نورزيده‏اند. اكثريت يهود به خاطر اين كه خود را نژاد برتر مي‏دانستند از پذيرش آئين حق سرباز مي‏زدند و افراد بسيار كمي از آنان به اسلام گرويده‏اند. با آن كه داراي كتاب آسماني بودند، امّا به خاطر دلبستگي بيش از اندازه به ماديات در صف مشركاني قرار گرفته‏اند كه از نظر مذهبي با آنها هيچ وجه اشتراكي نداشتند.
اين تعبير در جاي ديگري از قرآن نيز بيان شده است، آن جا كه مي‏فرمايد:«وَلَنَسمَعُنَّ مِنَ الّذين اوتُوا الكتاب مِن قَبلِكُم وَ مِنَ الّذين أشركوا أذيً كثيراً(2)؛ و از آنها كه پيش از شما كتاب آسماني داده شد(يهوديان) و هم چنين از مشركان سخنان آزار دهنده فراوان خواهيد شنيد.»قرآن با بيان اين مطلب مسلمانان را به ادامه مقاومت با اين دو گروه كه در يك صف قرار گرفته‏اند، دعوت مي‏كند. از آن جا كه اذيت و آزار يهوديان اكثراً به صورت زخم زبان بود. اين اذيت‏ها در روح مسلمان‏ها تأثير بيشتري مي‏گذاشت و آن آيات باعث دلگرمي و صبر بيشتر مسلمانان مي‏شد.
در صدر اسلام عده‏اي از مسلمانان به سبب همسايگي، قرابت يا پيماني كه پيش از اسلام بسته بودند با يهوديان دوست بودند تا آن جا كه بعضي از اسرار مسلمانان را با آنها در ميان مي‏گذاشتند. بدين وسيله يهودياني كه سرسخت‏ترين دشمن مسلمانان بودند به ظاهر خود را دوست آنها نشان مي‏دادند و از اسرار مسلمين آگاه مي‏شدند. خداوند راجع به اين دوستي به مسلمين هشدار مي‏دهد: «ها أنتُم اولاءِ تُحبّونَهُم ولا يُحِبّونكم و اذا لقوكم قالوا آمَنّا و إذا خَلَو عَضّوا عليكم الأ نامِلَ مِنَ الغَيظ قُل موُتوُابِغيضِكُم(3)؛ شما اي مسلمانان! آنان را (يهوديان) از روي هم جواري يا خويشاوندي و يا به علل ديگر دوست مي‏داريد غافل از اين كه آنها شما را دوست نمي‏دارند، در حالي كه شما به تمام كتاب‏هايي كه از طرف خداوند نازل شده ايمان داريد، ولي آنان به كتاب آسماني شما ايمان ندارند.» سپس به بيان چهره واقعي آنان پرداخته و مي‏فرمايد: «و اين دسته از اهل كتاب منافق هستند. چون هرگاه با شما ملاقات كنند، مي‏گويند: ما ايمان داريم و آيين شما را تصديق مي‏كنند، ولي چون تنها شوند از شدت عداوت و خشم سرانگشتان خود را به دندان مي‏گيرند. اي پيامبر! بگو با همين خشمي كه داريد بميريد»
اين همان تعبير شهيد مظلوم دكتر بهشتي است كه مي‏فرمايد: «به آمريكا بگوييد از دست ما عصباني باش و از اين عصبانيت بمير». گروهي از يهود كه دشمني با حق نداشتند در ملاقات با مسلمانان، صفات پيامبر را كه در تورات بيان شده بازگو مي‏كردند. بزرگان يهود بعد از اطلاع از اين ماجرا ناراحت شده و آنان را از اين كار منع كردند. خداوند پرده از روي حقيقت تلخ ديگري پيرامون اين جمعيت حيله گر و منافق بر مي‏دارد و يادآور مي‏شود كه: «إذا لَقُوا الّذين آمَنوا قالوا آمَنّا و إذا خَلا بَعضُهُم إلي بعضٍ قالوا أتُحَدّثونَهم بما فَتَح اللّهُ عَليكُم لِيُجاجّوكم بِهِ عِندَ ربّكُم،افلا تَعقِلون(4)؛ هرگاه با مؤمنان روبه رو شوند گويند: ما نيز مانند شما ايمان آورده‏ايم و چون با يكديگر خلوت كنند گويند: چرا دري كه خداوند از علوم براي شما گشوده بر روي مسلمانان باز مي‏كنيد تا به كمك همان علوم (و ادلّه رسالت پيامبر خاتم) با شما محاكمه و خصومت كنند. چرا تعقّل نمي‏كنيد؟.»
آري يهوديان هر چند با مسلمين به روي خوش ملاقات كنند و اظهار محبت كنند و به نحوي برخورد كنند كه گويا خيرخواه هستند واي بسا حرف‏هايي بزنند كه به طبع مسلمين خوش آيد، ولي جز گمراه كردن مسلمين از صراط مستقيم قصدي ندارند لذا براي رسيدن به اين هدف از دوستي رياكارانه، نفاق، دروغ و خدعه نيز به كرّات بهره مي‏گيرند.
قرآن كريم يكي ديگر از آيين‏هاي دوستي يهود را اين چنين برمي شمرد: «ان تَمسَسكُم حسنةٌ تَسُؤهُم و ان تُصِبكُم سَيّئةٌ يَفرحوا بها(5)؛ اگر نيكي به شما برسد آنها را ناراحت مي‏كند و اگر حادثه ناگواري براي شما رخ دهد آنها خوشحال مي‏شوند.» اين دوستان در آيين دوستي خود اين گونه عمل مي‏كنند. همان گونه كه بر مسلمانان صدر اسلام لازم بوده كه از قرابت با يهود بپرهيزند، امروز هم مسلمانان و به ويژه حكومت‏ها و دولتهاي اسلامي وظيفه سنگين‏تري بردوش دارند. مبناي اعتقادي يهود از پاي بست ويران است، لذا هر چقدر هم كه از تاريخ و قدمت آن مي‏گذرد نه تنها تفكر خود را اصلاح نكرده، بلكه با سرعتي بيشتر به سمت انحراف و خود برتربيني و سركشي در مقابل خداوند و انسان‏ها پيش رفته‏اند. در قرآن مشاهده مي‏كنيم كه باز خداوند يهود را در كنار مشركان قرار داده و از دوستي آنها توصيف مي‏كند: «ما يَوَدُّ الّذين كَفَرُوا مِن أهل الكتابِ و لاَ المشركينَ أن يُنَزّلَ عليكم مِن خيرٍ مِن رَبِّكم(6)؛ كافران اهل كتاب (يهود) و مشركين دوست ندارند خير و بركتي از سوي خداوند بر شما نازل گردد.»
اين دشمنان تاريخي از شدّت حسادت حاضر نبودند اين افتخار را بر مسلمانان ببينند كه پيامبري بزرگ و صاحب يك كتاب آسماني با عظمت از سوي خداوند بر آنها مبعوث گردد.آنها از يك طرف خود را دوست و خيرخواه مسلمانان نشان مي‏دادند و از طرف ديگر حاضر نبودند خير و نيكي‏اي به مسلمين برسد، يعني همه چيز را براي خود مي‏خواستند. اين افراد تنها به اين قناعت نمي‏كردند كه خود آئين اسلام را نپذيرند، بلكه اصرار داشتند كه مؤمنان نيز از ايمانشان باز گردند. انگيزه آنان در اين امر چيزي جز حسادت نبود. قرآن كريم با اشاره به اين مطلب مي‏فرمايد: «وَدّ كثيرٌ من اهل الكتاب لو يُرَدوّكم من بَعدِ ايمانِكم كُفّارًا حسداً من عِندِ أنفسهم(7)؛ بسياري از اهل كتاب (يهود) از روي حسد كه در وجود آنها ريشه دوانده دوست داشتند شما را بعد از اسلام و ايمان، به كفر بازگردانند. اين حسادت آنها كه جنبه شخصي داشت در جان و عمق آنها ريشه دوانده بود.»
دشمنان اسلام؛ مخصوصاً يهود براي دور ساختن تازه مسلمانان از اسلام از هيچ كوششي فرو گذار نبودند و حتي درباره ياران مخصوص پيامبر نيز چنين طمعي داشتند كه بتوانند آنها را از اسلام باز گردانند. بي شك اگر مي‏توانستند در يك يا چند نفر از ياران نزديك آن حضرت نفوذ كنند ضربه بزرگي به اسلام وارد مي‏شد و زمينه براي تزلزل ديگران نيز فراهم مي‏گشت. خداوند در قرآن با اشاره به اين مطلب مي‏فرمايد: «ودّت طائفةٌ مِن اهلِ الكتابِ لَو يُضِلّونكم و ما يُضلّونَ‏الاّ انفسكم و ما يشعُرون(8)؛ جمعي از اهل كتاب (يهود) دوست داشتند شما را گمراه كنند(امّا آنها بابد بدانند كه نمي‏توانند شما را گمراه سازند) آنها مگر خودشان را گمراه نمي‏كنند و نمي‏فهمند»
آيه فوق ضمن افشاي اين نقشه دشمنان به آنها يادآور مي‏شود كه دست از تلاش بيهوده خود بازدارند. اينان غافل بودند كه اين تربيت شدگان مكتب اسلام هرگز دست از آيين خود بر نخواهند داشت. آنها اسلام را با تمام هستي خود دريافته بودند و به آن عشق مي‏ورزيدند و اين عداوت آنها جز خسران براي خودشان و دور كردن بيشتر آنان از حق فايده‏اي به آنان نمي‏رساند.
همانطور كه مي‏دانيم مسلمانان ابتدا به سوي بيت المقدس نماز مي‏خواندند. پس از ورود پيامبر به مدينه، يهود اين موضوع را دستاويز خود قرار دادند و مرتباً مسلمانان را سرزنش مي‏كردند كه آنهااز خود استقلال ندارند و قبول قبله ما دليل بر قبول مذهب ما است. تا اين كه خداوند آيه نازل فرمود و قبله مسلمين را به سمت مكه تغيير داد. جالب اين جاست كه تغيير قبله يكي از نشانه‏هاي پيامبر بوده كه در كتب پيشين ذكر شده بود و يهوديان در كتب خود خوانده بودند كه او به سوي دو قبله نماز مي‏خواند. خداوند با اشاره به اين موضوع تأكيد مي‏فرمايد كه: «انّ الّذين اوُتوا الكتاب ليعلمون اَنّهُ الحَقُّ من ربّهم(9)؛ كساني كه كتاب آسماني به آنها داده شده (يهود) مي‏دانند كه اين فرمان حقي است از ناحيه پروردگارشان.»
با توجه به اين موضوع باز تعصب‏ها و لجاجت‏هاي يهود نگذاشت كه آنان حقيقت را پذيرفته و به پيامبر ايمان آورند، بلكه بر شدت تمسخر و اذيت خود افزودند. خداوند براي دلداري پيامبر و بيان رفتار يهود با قاطعيت مي‏فرمايد: « وَلَئن أتَيتَ الّذينَ اوُتوا الكتاب بِكُلِّ آية ما تَبعوا قِبلَتَك(10)؛ سوگند كه اگر هر گونه آيه و نشانه و دليلي براي اين گروه از اهل كتاب(يهود) بياوري از قبله تو پيروي نخواهند كرد.» باز براي تأكيد و قاطعيت بيشتر به پيامبر اخطار مي‏كند: «اگر پس از اين آگاهي كه از ناحيه خداوند به تو رسيد تسليم هوس‏هاي آنان شوي و از آنان پيروي كني مسلّماً از ستم‏گران خواهي بود: «وَ لَئِن اتّبعت أهواءَهم مِن بَعدِ ماجائكَ مِنَ العِلمِ انّك اذاً لِمن الظّالمين(11)»
بعد از آن كه يهود در اين جريان هم شكست خوردند خداوند به پيامبر اعلام كرد كه اين گروه از يهود و نصاري نه با هماهنگي در قبله و نه با چيز ديگر از تو راضي نخواهد شد، مگر اين كه به طور كامل تسليم خواسته‏هاي آنان شوي و آيين آنان را بپذيري: «وَلَن ترضي عنك اليهود و لا النّصاري حَتّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهم(12)؛ آنها هرگز از تو راضي نخواهند شد، مگر اين كه به طور كامل تسليم خواسته‏ها و پيرو آيين آنها شوي.»
البته اين ادعاي يهود كه مي‏گويند اگر اين كار را انجام دهي ايمان مي‏آوريم همه بهانه جويي است و با قصد كارشكني و اذيت و آزار مسلمانان اين درخواست‏ها را مطرح مي‏كنند.
با اين كه يهوديان اين قدر به اذيت و آزار مسلمين دست مي‏زدند و آنان را از لحاظ روحي در فشار قرار مي‏دادند ولي تا مدتي پيامبر اجازه جهاد با يهوديان را نداشتند و در برابر اذيت و آزار و كارشكني‏هاي يهود آيه «فَاعفوا و اصفحوا حتّي يأتي اللّه بأمره؛(13)در گذريد و مدارا كنيد تا هنگامي‏كه فرمان خدا برسد.» دستور تاكتيكي به مسلمانان داد و آنها در برابر فشار شديد دشمن در آن شرايط خاص از سلاح عفو و گذشت استفاده مي‏كردند و به ساختن خويشتن و جامعه اسلامي مي‏پرداختند و در انتظار فرمان خداوند بودند.
تا اين كه بعد از مدتي آيه بيست و نه سوره توبه نازل شد. از آن جا كه اهل كتاب از نظر پيروي از يك دين آسماني شباهتي با مسلمانان دارند، خداوند در صورتي اجازه كنار آمدن با اهل كتاب را به مسلمانان مي‏دهد كه اهل كتاب حاضر شوند به عنوان يك اقليت سالم مذهبي با مسلمانان زندگي مسالمت‏آميز داشته باشند؛ اسلام را محترم شمرده و دست به تحريكات ضدّ اسلامي نزنند و در برابر آن به مسلمانان «جزيه» بپردازند، در غير اين صورت خداوند در اين آيه اجازه مبارزه و پيكار را صادر مي‏كند: «قاتِلوا الّذين لا يُؤمِنونَ باللّه و لا باليومِ الآخِر و لا يُحرِّمون ما حَرَّم اللّهُ و روسله و لا يَدينُون دينَ الحَقِّ من الذّين اوُتوا الكتابَ حتّي يُعطوُا الجِزيةَ عن يَدٍ و هم صاغِروُنَ(14)؛ با كساني از اهل كتاب كه نه به خداوند و نه به روز جزا ايمان دارند و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام مي‏شمرند و نه آيين حق را مي‏پذيرند، پيكار كنيد تا زماني كه جزيه را به دست خود با خضوع و تسليم بپردازند» البته بعد از نزول اين آيه «كعب بن اشرف» به دستور پيامبر اعدام انقلابي شد.
حال كه رفتارها و برخوردهاي يهوديان را با مسلمانان مورد بحث قرار داديم، در ادامه به نقشه‏ها و توطئه‏هايي كه يهوديان بر ضد مسلمين انجام مي‏دادند مي‏پردازيم:
يهوديان كه شاهد پيشرفت روز به روز اسلام و حتي مسلمان شدن جمعي از يهوديان بودند(و اين براي آنان سخت گران بود) دست به توطئه‏ها و نقشه هايي بر ضد مسلمانان مي‏زدند كه البته تمام آنها توسط پيك وحي برملا و خنثي مي‏شد. جمعي از دانشمندان يهود، هنگامي كه موقعيت اجتماعي خود را در خطر ديدند كوشش كردند نشانه هايي كه در تورات درباره آخرين پيامبر وجود داشت و شخصاً آنها را نوشته بودند، تحريف نمايند و حتي سوگند ياد كردند كه اين جمله‏هاي تحريف شده از ناحيه خداست. لذا خداوند متعال در آيه 77 سوره آل عمران به اين خلاف كاري يهود اشاره كرده و مجازات آنها را بيان مي‏كند.
بعد از آنكه «عبداللّه بن سلام» كه از دانشمندان يهود بود با عده‏اي ديگر مسلمان شدند، بزرگان يهود از اين حادثه بسيار ناراحت شده و در صدد برآمدند كه آنها را متهم به شرارت كرده و آنها را نزد ديگر يهوديان پست جلوه دهند، گفتند: اگر آنها افراد درستي بودند، دين نياكان خود را ترك نمي‏گفتند و به ملت يهود خيانت نمي‏كردند، بدين ترتيب خواستند جلو مسلمان شدن ديگر يهوديان را بگيرند. خداوند در آيه صد و سيزده سوره آل عمران علاوه بر جواب دادن به يهوديان، براي رعايت عدالت و احترام به حقوق افراد شايسته و اعلام اين كه همه آنها را نمي‏توان به يك چشم نگاه كرد مي‏فرمايد: «همه اهل كتاب يكسان نيستند» و از آنها با تعبير «يسارعون في الخيرات» نام مي‏برد.
قرآن از اين كه نژاد يهود را به كلي محكوم مي‏كند خود داري كرده و تنها روي اعمال زشت آنها انگشت مي‏گذارد. قرآن با تجليل از افرادي كه به اكثريت فاسد نپيوستند و در برابر حق تسليم شدند به نيكي ياد مي‏كند. به اين روش اسلام است كه در هيچ مورد مبارزه او، رنگ نژادي و قبيله‏اي ندارد.و تنها بر محور عقايد و اعمال و رفتار افراد دور مي‏زند.
در حالي كه دين مبين اسلام در مورد يهوديان با انصاف و عدالت قضاوت مي‏كند، سركردگان و تشنگان زور و قدرت هنوز هم از ادعاهاي خويش دست برنمي دارند و از آزار و اذيت انسان‏ها نه تنها شرم نمي‏كنند كه با توسل به نژاد پرستي و عقايد كثيف خويش جنايت را حق خود مي‏شمرند.(15)
يكي ديگر از نقشه‏هاي يهوديان اين بود كه دوازده نفر از دانشمندان يهود براي متزلزل ساختن بعضي از مؤمنان با يكديگر تباني كردند كه صبح گاهان خدمت پيامبر برسند و به ظاهر ايمان بياورند و مسلمان شوند، ولي در آخر روز از دين اسلام برگردند و چون از آنها سؤال شود چرا چنين كرديد؛ بگويند: ما از نزديك مشاهده كرديم و هنگامي كه به كتب ديني خود مراجعه نموديم ديديم كه با صفات پيامبر مطابقت ندارد، لذا منصرف شديم. بنابراين هدفشان تزلزل ديگر ايمان آورندگان بود.
از آن جا كه اين نقشه ماهرانه در افراد ضعيف النفس اثر مي‏گذاشت، خداوند از اين نقشه پرده برمي‏دارد: «وقالَت طائفَةٌ مِن اهلِ الكتابِ آمنِوُا بالّذي اُنزِلَ عَلَي الّذينَ آمَنوا وَجهَ النّهار واكفُروا آخِرَةُ لَعَلَّهُم يَرجعون(16)؛ و گروهي از اهل كتاب (يهود) گفتند كه به دين و كتابي كه بر مسلمانان نازل شده اول روز ايمان آوريد و آخر روز كافر شويد شايد بدين حيله آنها نيز از دين اسلام برگردند.» خداوند با اين آيات پرده از اين توطئه محرمانه برداشته و آنها را رسوا مي‏سازد تا هم درس عبرتي براي مؤمنان باشد و هم وسيله‏اي براي هدايت مخالفان.
همان طور كه قبلاً اشاره شد يكي از عادات زشت يهوديان تحريف حقايق بود. يكي از يهوديان به نام «ابورافع» به اتفاق عده‏اي از مسيحيان خدمت پيامبر آمده و اظهار داشتند: آيا مايل هستي تو را پرستش كنيم و براي تو مقام الوهيت قائل شويم؟!
البته اين پيشنهاد توطئه‏اي براي بد نام كردن پيامبر و منحرف ساختن افكار عمومي بود كه خود پيامبر به شدت با آن برخورد كرده و خداوند نيز در جواب اين گروه مي‏فرمايد: «ما كان لِبَشرٍ أن يُوتِيَهُ اللّهُ الكتاب و الحكم و النُّبوَّة ثُمَّ يَقولُ لِلنّاسِ كوُنوا عباداً لي مِن دون اللّهِ(17)؛ براي هيچ بشري سزاوار نيست كه خداوند كتاب آسماني و حكم و نبوّت به او دهد و سپس او به مردم بگويد مرا. غير از خدا پرستش كنيد.»
يهوديان هيچ كس را قبول نداشتند حتّي راجع به حضرت عيسي نيز دست به تحريف و بهتان زدند: «وَ بِكُفرِهِم وَ قولِهم عَلي مريَم بُهتاناً عظيماً و قولهم انّا قَتَلنا المسيحَ عيسي ابنَ مَريَمَ رَسولَ اللّهِ(18)؛ و هم به واسطه كفرشان و هم بهتان بزرگشان به مريم (س) و هم از اين رو كه (به دروغ) گفتند ما عيسي ابن مريم، رسول خدا را كشتيم(بر دل هايشان مهر نهاد كه بجز اندكي ايمان نياورند)»
آنان در راه كفر آن چنان سريع تاختند كه به مريم پاكدامن. مادر حضرت عيسي كه به فرمان الهي، بدون همسر باردار شده بود تهمت بزرگي زدند و حتي به كشتن عيسي افتخار مي‏كردند و با صراحت مي‏گفتند كه ما او را كشتيم كه خداوند اين افسانه و اين تحريف‏ها را رد مي‏كند.
يكي ديگر از توطئه‏ها و نقشه‏هاي اين قوم حيله گر اين بود كه گروهي از آن‏ها براي اين كه براي اشراف خود حدود الهي را اجرا نكنند، سراغ پيامبر اسلام رفتند. هدفشان اين بود كه پيامبر حكم آسان‏تري درباره آنها صادر كند. جالب اين كه مي‏گفتند: اگر پيامبر مثل ما حرف زد آن را قبول كنيد و گرنه رد كنيد: «إن اوتيتُم هذا فخذوه و إن لَم تُؤتوه فاحذروا(19)؛ اگر اين را كه ما مي‏خواهيم به شما دادند بپذيريد و گرنه دوري كنيد.»
در واقع مشاهده مي‏كنيم كه اين قوم به قضاوت با ديد ابزار قدرت نگاه مي‏كنند، نه وسيله‏اي براي احقاق حقّ.
گروهي ديگر از يهوديان توطئه كردند و پس از تباني با يكديگر نزد پيامبر رفتند و گفتند: ما دانشمندان و اشراف يهود هستيم و اگر ما از تو پيروي كنيم مطمئناً ساير يهوديان نيز از ما تبعيت مي‏كنند، ولي شرط پيروي ما اين است كه ما و گروهي ديگر (در مورد قتل يا چيز ديگري) نزاع داريم و تو بايد در اين نزاع به نفع ما داوري كني تا ايمان بياوريم. پيامبر از انجام اين كار خود داري فرمود، در اين موقع اين آيه نازل شد و به پيامبر هشدار داد: «واحذَرهُم ان يَفتنوك عن بَعض ما انزَل اللّهُ اليك(20)؛ آگاه باش كه اينها تباني كرده‏اند تا تو را از آيين حق و عدالت منحرف كنند.»
اين يهوديان امروزه نيز موقعي از حقوق بشر و سازمان ملل دم مي‏زنند كه حرف‏هاي خود آنها تكرار شود و گرنه ذرّه‏اي اعتبار براي حقوق بين الملل قائل نيستند. جالب اين است كه به اين تبعيض‏ها وبي عدالتي‏ها جنبه قانوني و حتّي مذهبي نيز مي‏دهند.(21)
به عنوان آخرين موضوع، پيش گوييهاي قرآن درباره يهود و آينده اين قوم را مورد بررسي قرار مي‏دهيم:
خداوند سرچشمه هدايت و نور و رحمت است، هدف از نبوت و ظهور مكاتب آسماني چيزي جز به تكامل رسيدن و سعادت حقيقي بشر نبوده است. خداوند در هر دوره‏اي از حيات انسان، پيغمبراني فرستاده تا پيام آوران نداي او باشند. هر ديني مكمّل مكتب و دين پيش از خود بود، تا اين كه نعمت و رحمت رادر حقّ بندگان خود تمام كرده و با نزول دين اسلام بر بندگانش منّت گذاشت. آن دسته از بندگان خدا كه رضاي او و سعادت خويش را مي‏جستند سر تسليم بر آستان توحيد و نبوتش گذاردند و آن دسته كه از دام خويش و منيّت رهايي نيافتند(مانند يهوديان) سر از بندگي تافته و از رحمت و لطف و هدايت خداوند دور گشتند و گرنه خداوند عين عدل و رحمت است و هرگز مانند بندگانش بر معيار، نژاد و خون و... تمايزي قائل نمي‏شود، بلكه آنها به سبب رفتار زشتشان خود را از رحمت خداوند محروم كردند و تا امروز در آتش سرگرداني و آوارگي مي‏سوزند و متأسفانه بي‏گناهان زيادي را نيز با خود همراه كرده‏اند. افسوس كه از اعمال و انديشه اشتباهشان دست برنمي‏دارند و به نتايج و آينده كارهايشان فكر نمي‏كنند.
خداوند در آيه صد و يازده سوره آل عمران به مسلماناني كه از طرف قوم كافر خود و يهوديان تحت فشار قرار گرفته‏اند و به خاطر پذيرش اسلام نكوهش و احياناً تهديد شده‏اند بشارت مي‏دهد كه مخالفان هرگز نمي‏توانند زياني به آنان برسانند و زيان آنها بسيار جزيي و كم اثر خواهد بود: «لن يَضُرّوكم الاّ اذيً».
اين آيه متضمن پيش گويي و بشارت مهم به مسلمانان است و بيان مي‏كند كه اهل كتاب هيچ گاه نمي‏توانند ضرر مهمي به مسلمين برسانند و زيان‏هاي آنها جزيي و زود گذر است. در ادامه آيه مي‏فرمايد: «وَ ان يُقاتلوكُم يُولوّكُم الأدبار؛ هرگاه در جنگ با آنها روبه رو شويد شكست خواهند خورد. و طعم پيروزي نهايي را مسلمين خواهند چشيد.» در ادامه خداوند فرمان تكويني و حكم قاطع تاريخ را بيان مي‏كند: «ضرِبَت عَلَيهم الذلّة؛ آنها هر كجا يافت شوند مهر ذلت بر آنان خورده و همواره ذليل و بيچاره خواهند بود»، مگر اين كه در برنامه خود تجديد نظر كرده و راه خدا را در پيش گيرند.
البته طولي نكشيد كه اين وعده‏هاي الهي و بشارت آسماني در زمان خود پيامبر تحقق يافت و مخصوصاً يهوديان حجاز پس از تحريكات فراوان بر ضد اسلام، در ميدان‏هاي مختلف جنگ يكي يكي از مسلمين شكست خورده و متواري گشتند.
يكي ديگر از پيش گويي‏هاي قرآن درباره يهوديان آيه پنجاه و پنج سوره آل عمران است كه مي‏فرمايد: «و جاعِلُ الّذينَ اتّبَعوك فوقَ الّذينَ كفروا الي يَومِ القِيامة؛ خداوند در اين آيه به حضرت عيسي و پيروان راستين او بشارت مي‏دهد كه «پيروان تو را تا روز قيامت بر كافران برتري مي‏دهيم.»
بديهي است كه منظور از «الذين كفروا» در اين جا يهود است كه به حضرت عيسي كافر شدند. اين بشارتي است كه خداوند به مسيح و پيروان او داد تا مايه دل گرمي آنها در مسيري كه انتخاب كرده بودند گردد.
در واقع اين آيه يكي از آيات اعجازآميز و از پيش گويي‏هاي غيبي قرآن است كه مي‏گويد: پيروان حضرت عيسي همواره بر يهود كه مخالف حضرت عيسي هستند برتري خواهند داشت. هم اكنون در دنياي امروز اين حقيقت را با چشم خود مي‏بينيم كه يهود و صهيونيست‏ها بدون ارتباط و همبستگي به مسيحيان حتي يك روز نمي‏توانند به حيات سياسي، اجتماعي خود ادامه دهند.
البته از اين آيه استفاده مي‏شود كه حتي پس از ظهور امام زمان (عج) تمامي يهوديان مسلمان نمي‏شوند و عده‏اي حتي در آن زمان نيز با پرداخت «جزيه» در كنار مسلمانان زندگي خواهند كرد.
يكي ديگر از آيات بشارت دهنده به مسلمانان، مخصوصاً در عصر حاضر آيه صد و شصت و هفت سوره اعراف است كه در آن آيه خداوند صراحتاً مي‏فرمايد: «وَ اذا تَأذَّن رَبَّكَ لَيبعَثَنَّ علَيهم الي يوم القيامةِ مَن يسومُهم سوءَ العذاب؛ (و نيز به خاطر بياور) هنگامي كه پروردگارت اعلام كرده تا دامنه قيامت كسي را بر آنها (يهوديان) مسلط خواهد ساخت كه آنها را به طور مداوم در عذاب سختي قرار دهد.»
اين آيه اشاره به قسمتي از كيفرهاي دنيوي يهود دارد. از اين آيه استفاده مي‏شود كه اين گروه هرگز روي آرامش كامل نخواهند ديد؛ هر چند براي خود حكومت و دولتي تأسيس كنند.

پاورقيها:

15ـ اسرائيل در نزد خداوند بيشتر از ملائكه محجوب و معتبر است. اگر غير يهودي يك يهودي را بزند چنان است كه به عزّت الهيّه خسارت زده است و جزاي چنين شخصي جز مرگ چيز ديگري نيست و بايد او را كشت (تلمود). به اعتقاد ما حق بعني اعمال زور، واژه حق واژه‏اي ذهني است كه به هيچ وجه عينيّت به خود نمي‏گيرد(پروتكل).
16ـ آل عمران، آيه 72.
10ـ همان، آيه 145.
12ـ همان، آيه 120.
19ـ مائده، آيه 41.
1ـ مائده،آيه 82.
11ـ همان.
13ـ توبه، آيه 29.
18ـ نساء، آيه 155 ـ 156.
17ـ همان، آيه 79.
14ـ همان، آيه 109.
20ـ همان، آيه 49.
21ـ هرگاه يهودي و اجنبي شكايت داشته باشند بايد حق را به يهودي داد اگر چه بر باطل باشد(تلمود) دزدي از يهودي حرام و از غير يهودي جايز است.(تلمود)
2ـ آل عمران، آيه 186.
3ـ همان، آيه 119.
4ـ بقره، آيه 76.
5ـ آل عمران، آيه 120.
6ـ بقره، آيه 105.
7ـ همان، آيه 109.
8ـ آل عمران، آيه 69.
9ـ بقره، آيه 144.

مقالات مشابه

بررسی ویژگی‌های اخلاقی یهود عصر پیامبر(ص) و نقش آنان در شبهة تغییر قبله از منظر قرآن

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهنصرت نیل‌ساز, زهره بابااحمدی میلانی, رقیه مددی

مخاطب شناسی و تاریخ گذاری آیه 91 سوره انعام

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهامیر احمد‌نژاد, زهرا کلباسی

منابع غیر اسلامی درتفسیر آیات مرتبط با یهودیّت

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندهسیدمحمد علی طباطبایی

مفهوم‌شناسی «تورات» و «انجیل» در کاربردهای قرآنی

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهمحمدتقی انصاری‌پور, رامین باباگل‌زاده

برسی دشواره قیامت در آیین یهود و بیان آیات متناظر آن از قرآن کریم

نام نشریهمعرفت ادیان

نام نویسندهاعظم پرچم, فاطمه سعیده آقا رب پرست

هارتلند عالم در نگاه قرآن

نام نشریهرشد آموزش قرآن

نام نویسندهابوالفضل رافعی